بازاریابان، طراحان محصول، صاحبان مشاغل و ویراستاران چه وجه مشترکی دارند؟ همه آنها با مشکلات کار می کنند و فرضیه ها را برای حل آنها آزمایش می کنند. با این حال، مواقعی وجود دارد که متخصصان آنقدر عمیق روی مسائل تمرکز می کنند که دیگر به فرصت ها فکر نمی کنند. چنین لحظاتی انسان را در بن بست قرار می دهد. روش Flip-to-Action به خروج از آن کمک می کند.
طراح محصول دانمارکی جسپر هنریکسن این روش را ایجاد کرد. Jesper Henriksen در ابتدا این روش را برای توسعه نقشه سفر مشتری ارائه کرد، اما معلوم شد که در موقعیت های دیگر قابل اجرا است. طرح این روش شامل قالب بندی مجدد یک مسئله، تولید یک ایده و ایجاد طرحی از یک راه حل است.
روش Flip-to-Action از 11 مرحله متوالی تشکیل شده است.
1. یک مشکل یا درد را انتخاب کنید
مشکلی را که باید راه حلی برای آن بیابید تا حد امکان دقیق توصیف کنید. مهم است:
- از تعاریف انتزاعی استفاده نکنید. "فرهنگ شرکتی ناکارآمد" چیزی در مورد مشکل نمی گوید.
- برای فرمول بندی مسئله به عنوان یک واقعیت - با موضوع و عمل او. پاسخ به سوالات "چه کسی / چه؟" و "چه اتفاقی می افتد؟" به عنوان مثال: "چه کسی؟" به تعیین موضوع و عمل کمک می کند. کاربران چه اتفاقی می افتد؟ برنامه را در شبکه های اجتماعی به اشتراک نگذارید.
- از روابط علت و معلولی اجتناب کنید. هر «زیرا»، «به دلیل» و «از آنجا که» عبارت را در چندین موقعیت مختلف تار می کند. «به دلیل عدم پیشپرداخت شکاف نقدی وجود داشت، زیرا مشتریان به ما اعتماد ندارند» - در یک جمله، سه مشکل وجود دارد! یکی را انتخاب کنید و با آن کار کنید. بعدا می توانید به بقیه بازگردید.
2. دلایل را شناسایی کنید
از خود بپرسید: «چرا این اتفاق میافتد؟ دلایل چیست؟». حداقل سه فرضیه برای توضیح ظاهر مسئله بنویسید. شما می توانید به داده های تحقیق تکیه کنید یا به سادگی فرضیات واقع بینانه را در مورد مکانیسم آن مطرح کنید.
3. فرضیه های مربوط به مشکلات را به نقطه مقابل مثبت خود تبدیل کنید
فرضیه ها را برعکس بسازید - به روشی مثبت. برای اینکه به نظر برسد مشکل دیگر وجود ندارد. دو راه برای انجام این کار وجود دارد:
- زمانی که «نمیتوانیم بدون تماس با مدیر به سرعت سفارش بدهیم» از یک نفی ساده استفاده کنید به «ما میتوانیم بدون تماس با مدیر سریع سفارش بدهیم».
- ایده آل برای این وضعیت را توصیف کنید. به جای "کاربران برنامه را فراموش می کنند"، "کاربران تمایل دارند چندین بار در روز برنامه را بررسی کنند و حتی یک روز را از دست ندهند".
4. فرضیه ها را به «چگونه می توانیم…» تبدیل کنید
سه ضد فرضیه را به عنوان سؤالاتی مانند "چگونه می توانیم به این امر برسیم؟" فرموله کنید. چگونه می توانیم بدون مدیر به تسویه حساب سریع برسیم؟ چگونه میتوانیم کاربران را مشتاق آزمایش برنامه کنیم؟»
5. به بلوک اکشن بروید
هیجان انگیزترین و امیدوارکننده ترین مورد را انتخاب کنید، "چگونه می توانیم ...". یک نامزد ایده آل سؤالی است که راه حل آن با کمترین تلاش حداکثر تأثیر را خواهد داشت. اگر چندین سوال از این دست وجود دارد، می توانید ترکیبی از آنها بسازید. سوالی را بنویسید تا چند پاسخ برای آن پیدا کنید. در این مرحله، بهتر است بر اساس تاکتیک های طوفان فکری عمل کنید: گزینه هایی را ارائه دهید، حتی غیرعادی ترین آنها را بدون انتقاد فوری از آنها.
6. یک راه حل را برنامه ریزی کنید
از شر گزینه های غیر واقعی و پیچیده خلاص شوید. ساده ترین و در عین حال قابل اجراترین پاسخ بقیه راه حل است. آن را در یک یا دو جمله بنویسید و یادداشت کنید. تصور کنید که به سرمایه گذاران یا یک ناشر پیشنهاد می دهید. توضیحات باید به اندازه ایده اصلی یک استارتاپ یا کتاب جامع، مختصر و مفهومی باشد. سعی کنید راه حل را تا حد امکان کوتاه و سازنده بنویسید. وقتی مقاله ای مرور می شود، نکات کلیدی نوشته می شود تا خواننده راحت تر بتواند اطلاعات را پردازش کند. به همین ترتیب، بهتر است برای درک طبیعی خود راه حلی بنویسید.
7. توضیح دهید که چگونه و برای چه کسانی مفید است
در زیر زمین، تأثیر مفید تصمیم را نشان دهید: لازم است توجه داشته باشید که تصمیم به چه کسی است، دقیقاً چیست و چرا ارزش دارد. به عنوان مثال، می توانید موارد زیر را بنویسید: "شریکای فعلی می توانند پارامترهای پروژه لازم را از لیست انتخاب کنند، خلاصه ای را تهیه کنند و بدون مشارکت مدیر یک برنامه ارسال کنند.
8. یک راه حل ترسیم کنید و نحوه کار آن را توضیح دهید
راهحلی را به هر شکلی ترسیم کنید: داستان «در جریان بود»، ایدههای فردی از توابع یا مسیر کاربر هنگام استفاده از مفهوم شما. در هر صورت، نقاشی باید به سؤالات "این چیست؟" پاسخ دهد. و "آن چه کار می کند؟".
9. تصمیم بگیرید که چگونه آن را زنده کنید
مراحل اجرای راه حل را شرح دهید. بهتر است آنها را بر اساس مدل MVP (Minimum Viable Product) ترکیب کنید – محصولی با حداقل عملکرد است. نیازی به منابع زیادی ندارد و در عین حال تست آن آسان است. تعریف حداقل مجموعه توابع ساده است - شما باید فقط آن دسته از آنها را رها کنید، بدون آنها مفهوم مطلقاً معنایی نخواهد داشت. همه چیز باید منتفی باشد که بدون آن می توانید انجام دهید.
10. برآورد هزینه ها
سعی کنید به طور تقریبی در مقیاس 1 تا 3 ارزیابی کنید که چقدر هزینه و زمان برای اجرای راه حل نیاز است. در اینجا به تجزیه و تحلیل و دقت طولانی مدت نیازی نیست - هدف اصلی برنامه ریزی هزینه ها برای مرحله اول توسعه بسیار تقریبی است.
11. تصمیم بگیرید که بعد از آن چه کاری انجام دهید
این باید یک اقدام کوچک، ملموس و ساده باشد که در حال حاضر انجام دهید. در نتیجه، شما یک مفهوم برای یک راه حل دارید - به عبارت دیگر، یک فرضیه که نیاز به آزمایش دارد. نه این واقعیت که تایید خواهد شد. ممکن است مجبور شوید ایده را اصلاح کنید و دوباره آن را آزمایش کنید. شاید اصلاً چیزی از آن حاصل نشود. نکته اصلی این نیست. بسیار ارزشمندتر از این است که شرایط را از میدان مشکلات به فضای فرصت ها منتقل کنید و اکنون آماده استفاده از آنها باشید.